به گزارش صدای کنارک به نقل از همه با هم، از آنجاییکه برای شرکت در موج وبلاگی نیاز به ساخت وبلاگ نبوده و آثار را میتوانند مخاطبان به ایمیل info@baham91.ir و یا basijiyani@gmail.com ارسال نمایند، این آثار در قالب یک خبر با نام مخاطب منتشر میشود.
به گزارش صدای کنارک به نقل از همه با هم، از آنجاییکه برای شرکت در موج وبلاگی نیاز به ساخت وبلاگ نبوده و آثار را میتوانند مخاطبان به ایمیل info@baham91.ir و یا basijiyani@gmail.com ارسال نمایند، این آثار در قالب یک خبر با نام مخاطب منتشر میشود.
« به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند دریاهای بیکران »
بیش از ۱۸ سال است که دریاچه ی هامون خشکیده و این خشک سالی نه تنها باعث کاهش محصولات کشاورزی در سیستان بلکه باعث به وجود آمدن عوارض بیماری زا طوفان های ۱۲۰ روزه و گاهن بیشتر از ۱۲۰ روز را در پی داشته و تا امروز هیچ مسئولی چه از مسئولین استانی و چه کشوری به طور قطعی پیگیر این معضل بزرگ استان نبوده!
بله،نه تنها مشکل استان بلکه مشکل کشور است،همین آب شرب زاهدان از چاه نیمه، سد های سیستان و رود هیرمند است! همین گرد و خاک های سیستان چند سالیست که به سمت زاهدان و حتی شهرهای جنوبی استان خراسان جنوبی حواله میشود و اگر این خشک سالی در سیستان ادامه داشته باشد،حتی شاید به پایتخت نیز برسد..و تا کی شود که مسئولینمان چاره ای بیاندیشند؛ این پشت گوش انداختن ها نیز برای ما و مسئولین تازگی ندارد، زیرا تا مشکل بزرگ نشود به گوششان نمیرسد و وقتی بزرگ شد مانند سیلی محکم بر دهانمان خواهد بود و آن وقتیست که دیگر کار از کار گذشته…پس بهتر نیست حال که میتوان با هزینه و زحمت کمتری آن را درمان کرد، این کار را انجام دهیم …گرچه مثل قبل نمیشود ولی شاید کمی نفس کشید برای ما سیستانی ها راحت تر شود تا همین چند سال کوتاهی که در سیستان عمر میکنیم را اکسیژن نفس بکشیم نه خاک..! متاسفانه این که درد مردم به خوبی به گوش مسئولین نمیرسد شاید دلیلش مظلومیتشان باشد که همیشه باعث سکوت و مقاومت در برابر این بلای عظیم شده و حتی رسانه هایی که مسئول رساندن صدای مردم هستند نیز سکوت کرده اند…! ” کمپین # سیستان نیاز به کمک دارد” گرچه دیر شروع شده ولی میگویند ” ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است “ حال برای ما تازگی ماهی مهم نیست،اما آب، مهم هست اگر آب نباشد، دریا نباشد ماهی نیست، ماهم نیستیم…
چند وقت پیش گزارشی از انتقال گاز به افغانستان خواندم و بسیار متاثر شدم که وقتی افغانستان آب را برای ما قطره ای کرده است، مسئولین محترم کشور عزیزم ایران شیرفلکه ی گاز را تا آخر برایشان باز کرده اند، در صورتیکه خانه های خود مردم سیستان و بلوچستان از لوله کشی گاز محروم است و از سیلندرهای گاز مصرف میکنند،آنهم به قیمت چند برابر؛ این رسمش نیست..
با اینکه میگویند ” اگر کسی به تو بدی کرد،جوابش را با خوبی بده ” ولی بیش از ۱۸ سال است که همکاری و خیری از این کشور دوست و همسایه(البته مسئولینش،نه مردم) نصیبمان نشده،و ما همچنان مشغول خدمت رسانی به این عزیزان میباشیم،هرچند حساب مردم این کشور که با ما رابطه ای دیرینه دارند،از سیاستهای دولت آن جداست، ولی بی انصافیست که حق همسایگی را بجا نیاورند و حق آبه ای که سهم هامون است را ازآن دریغ کنند..
حال مردم سیستان با این خشکسالی های پی در پی و مشکلات ناشی از خشک شدن هامون که ریزگردها را مهمان همیشگی خانه هایشان کرده و زندگی را برای مردم این خطه از میهن اسلامی سخت نموده است،بیش از پیش، نیاز به همدردی،همفکری،تعامل،همکاری،توجه و حمایت همه جانبه دست اندر کاران و مسئولان مربوطه را دارد…همینجا از طرف مردم سیستان به مسئولین کشورم میگویم ” این ظلم حق سیستان و سیستانی نیست “
همین امسال که باد های ۱۲۰ روزه شروع شده اند و هنوز ادامه دارند خبر دارید یا نه ۷۶۶ نفر بخاطر مشکلات تنفسی به بیمارستان مراجعه کرده اند حال بماند بی امکاناتی بیمارستان ها.
آیا به فکر قیامت و جواب دادن به این مردم مظلوم هستید؟؟ آیا ابن مردم شما را خواهند بخشید؟؟؟!! به نظر من اگر مردم هم شما را ببخشند مطمئنا خدا نخواهد بخشید!!! به فکر آخرت خود باشید، این چند میلیون سیستانی شما را نخواهند بخشید…
امضاء : فرهمند
به گزارش سرویس اجتماعی همه با هم، با
گذشت چندین روز از طوفان در منطقه سیستان 766 نفر از مردم سیستان راهی
مراکز درمانی شدند، این طوفانها حاصل 18 سال خشکسالی و کنترل نکردن
ریزگردهای اطراف سیستان میباشد.
این بار مردم کشور خودمان نیاز به کمک
دارند، نه کمک از جنس غذایی، بهداشتی و... بلکه از جنس رسانه، تا صدایشان
را به گوش مسئولین رسانده تا به جای گفتن " به من چه " تلنگری باشد که کمی
هم به فکر مردم سیستان باشند.
حال از شما فعالان حوزه وبلاگی و فضای
رسانه می خواهیم تا با قلم و طراحی خود به کمک مردم سیستان آمده تا شاید
این موج رسانه ایی به گوش مسئولین برسد و برخی را از خواب غفلت بیدار کند.
تصورش هم زنده به گورم میکند..
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل..
آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند..
خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن، برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..
اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!!
(شادی روح شهدای تازه تفحص شده صلوات)